محل تبلیغات شما



عاشقانه نوشتنم تمام شهر را عاشق کرده تورا اما نمی دانم چرا شاید باورت را نگاها به غارت برداند ترس از شعرهای من نیست از دنیای بی رحمی ست که نگاه هارا .وشاید من وتو را به یغما برده
بی تو دلم این روزها بسیار میگیرد وقتی نباشی این دل تبدار میگیرد آینه ها دلواپسی های مرا دیدند دنیای من را بعد تو دیوار میگیرد این جا خیابان درنبودت سردوغم باراست حال وهوای کوچه و بازار میگیرد من مرد غمگینم میان شهر تنهایی قلبم از این حال مشقت بار میگیرد من تا قیامت داغدار رفتنت هستم هربار قلبم بعداز این اقرار میگیرد #بهرام_بهرامخواه
دل بی غم دل بی غم دردا تورا برای دلم کم نداشتم هرگز دلی شبیه تو بی غم نداشتم مثل تمام مردم این روزگار ما از عاشقانه قصه ی مبهم نداشتم حتی اگر باوری از عشق درتو بود هرشب برای فاصله ماتم نداشتم روزی که از نگاه تو ادم شدم قسم قصد مرور قصه ادم نداشتم راحت اگر گذر تو نمی کردی از برم حرفی پراز سکوت دمادم نداشتم #بهرام بهرام خواه
رفتی ولی من مانده ام با یک خیابان بعد تو من لحظه هارا گریه کردم زیرباران بعدتو رفتی ولی تنها شدم با یک بغل دلواپسی ماندم میان وسعت دیوار زندان بعدتو بعداز تو من ماندم فقد بایک حهان ناگفته ها دیدم که ویران میشود شب های گیلان بعدتو من مانده ام با این همه تنهایی وشب پرسه ها حالم شبیه غربت شب های تهران بعد تو اینجا خیابان بعدتو یک کوره راه ساده است من مانده ام بایادتو درزیر باران بعد تو #بهرام بهرامخواه غزل معاصر
دنیای بی تو بانو هوای عاشقی ام غربت وغم است دنیای من بدون توهرشب جهنم است من حاظرم هنوز بمیرم برای تو تامرز باتو بودن این ماجرا کم است مجنون منم اگر به تماشا نشسته ام لیلای من همیشه دراین قصه مبهم است بگذار تا که سربگذارم به شانه هات آنلحظه ای که دل همه انبوه ماتم است باید حدیث عشق بیاموزم ازدلت دنیای من بدون تو۰۰۰۰۰۰اری جهنم است بهرام بهرامخواه
من را کسی کنار خودش جا نمی دهد جز غم کسی به حال دلم پا نمی دهد هرشب برای بی کسی ام گریه میکنم یک قطره ام که شور به دریا نمی دهم بانوغزل برای تو اغاز شاعری ست افسوس که دل به شاعرتنها نمی دهد من بانگاه مست تو یوسف شدم ولی این چشم ها که بوی زلیخا نمی دهد من از خدا برای دلم خواستم تورا حتی خدا تورا به دل ما نمی دهد بهرام بهرامخواه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مسابقه فرهنگی هنری